نقدی بر پادشاهان لخت
علم عدل: یادداشت زیر نقدی بر یادداشت دكتر محمد فاضلی با عنوان «پادشاهان لخت» است.
در یادداشتی كه تحت عنوان «پادشاهان لخت» منتشر گردید آقای دكتر محمد فاضلی به شرح وضعیت فعلی «دانشگاه در ایران» پرداخته و ضمن اشاره به كیفیت نازل خیلی از پایان نامه ها و عدم صرف وقت اساتید بر روی كار دانشجویانشان می گوید: «دانشگاه ها در ایران پادشاه لُخت تربیت می كنند».
دكتر فاضلی به جلسات دفاعی اشاره می كند كه استاد و دانشجو می دانند كه پایان نامه صد مشكل دارد، اما «داور» هم سكوت می كند (مشابه وزیران و مردم در داستان پادشاه لخت هانس كریستین اندرسن) و كسی فریاد نمی كند كه این پایان نامه مشكل دارد.
دغدغه فاضلی در بخش پایانی یادداشت اینگونه بیان می شود كه:
دانشگاه لُخت پرور به تدریج جامعه را نیز از درون بی هویت و لُخت می كند؛ و پادشاهان لخت بر مسندها می نشینند و پوچی نهاد علم و لزوم سرپوش نهادن بر لختی ها را پیشه می كنند.
نقد یادداشت دكتر فاضلی
نقد جدی ای كه به این یادداشت «پادشاهان لخت» وارد است در محتوای بحث نیست چونكه سوژه پایان نامه فروشی و مقاله فروشی و «فروختن» دیگر متعلقات «دانشگاه» موضوعی قابل كتمان نیست و به تعبیر حافظ «كجا پنهان شود رازی كزو سازند محفلها؟». وقتی آگهی تبلیغاتی انجام پایان نامه دانشجویی یا چاپ مقاله در كتابفروشیهای مقابل دانشگاه تهران علَم شده یا وقتی وزیر كشور یك دولت متوسل به تهیه و تامین مدرك دكترای دانشگاه آكسفورد شده بوده، دغدغه افرادی مانند دكتر فاضلی دغدغه اشتباهی نیست. آنچه محل نقد است اینكه اینگونه حرفها صرفا «بیان درد» است و درد، هویداست و حكایتش بر سر هر كوی و بازاری هست، اما درمان چیست؟ اینكه به این روز و روزگار افتاده ایم را كه همه می دانند و می دانیم اما به «چه باید كرد» چگونه باید پرداخت؟ نقدی كه به افرادی همچون دكتر فاضلی وارد است این است كه پیوسته در بلندگو می گویند دانشگاه در ایران بیمار است اما دو چیز را نمی گویند، اول اینكه نمی گویند درمان این بیماری، ابدا كار آسانی نیست (اعتراف به "پیچیدگی" ماجرا)؛ دوم اینكه نمی گویند برای درمان «چه بایدمان كرد؟»
وقتی كه بیمار، در مقابل دردی ساده قرار دارد وظیفه پزشك بسیار متفاوت می باشد با بیماری كه در مقابل زنجیره ای از مسائل مرتبط به هم، در شرف احتضار است. اعلام بیماری، هنر نیست.
اقتصاد دانشگاه
تقریبا هیچ یك از بزرگورانی كه در ایران شرایط بیمارگونه دانشگاه را شرح می كنند، حاضر نیستند كه به این مساله بپردازند كه «ماجرای تولید فلّه ای دانش» در ایران حل شدنی نیست مگر اینكه به سوژه «اقتصاد دانشگاه» بپردازیم و پرداختن به سوژه اقتصاد دانشگاه هم ممكن نیست مگر اینكه «اعتراف» نماییم كه آموزش عالی مجانی ممكن نیست و این راهی اشتباه است كه باید بالاخره روزی در نقطه ای قطع شود. بدیهی است كه چنین حرفی از لسان هر كسی كه بیرون رود نه تنها سبب محبوبیت برایش نمی گردد بلكه بی شك انبوهی از لعن و نفرین بر سر او و خاندانش آوار خواهد شد اما سوال اصلی اینجاست كه «چطور ما می خواهیم در ایران آموزش عالی مجانی را ادامه بدهیم در صورتیكه دیگر كشورها نتوانسته اند؟»
نقد اصلی به یادداشت پادشاهان لخت این است كه نگارنده (و افراد با دغدغه مشابه) هیچ گاه نمی گویند تا زمانی كه دانشجو، شهریه پرداخت نكند (مشابه بقیه كشورهای دنیا) اقتصاد دانشگاه، سرپا نمی گردد و تا وقتی كه اقتصادِ یك موضوع، درست نشود «كیفیت» حاصل نخواهد شد. تولید علم، یك ماجرای كیفی است و شان كیفیت وابسته به امور مختلفی است كه اقتصاد، یكی از مهمترین آنهاست. البته همه چیز «پول» نیست ولی تا اقتصادِ ماجرا سامان نگیرد، صحبت از كیفیت، بی معناست.
چند روز پیش تلفنی با یكی از اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی صحبت می كردم، ایشان سوال كرد در دانشگاهی كه تدریس می كنی حقوق استاد جوان تازه استخدام شده را چقدر در حكم استخدامی درج می كنند؟ گفتم حدود نوَد هزار دلار در سال. شگفت زده پرسید دانشگاه چطور توان پرداخت چنین حقوقهایی را (به اساتید جوان) داراست؟ گفتم سوژه همین است «چطور می تواند؟!»؛
دوسال پیش در یادداشتی كه در خبرآنلاین (و كانال تلگرامی) منتشر گردید مقایسه ای كردم بین بودجه «كل» وزارت علوم ایران و بودجه پژوهشی «یك دانشگاه» آمریكا. در آن یادداشت توضیح داده شد كه چطور بودجه پژوهشی یك دانشگاه آمریكایی (مثلا تگزاس-آستین یا استنفورد) از كل بودجه ای كه «تمام دانشگاههای وزارت علوم ایران» با آن اداره می گردند، بیشتر است.
صنعت آموزش، یكی از پیچیده ترین صنایع در كشور آمریكاست و اقتصاد دانشگاه، «ستون فقرات» این صنعت است. شاید افرادی همچون دكتر فاضلی هیچ گاه حاضر نباشند اعتراف كنند كه در ایران نزدیك ترین مدلِ اداره دانشگاه به مدل جهانی اداره دانشگاه (آنگونه كه در ژاپن و آمریكا وجود دارد) مدل مدیریتی دانشگاه آزاد است و ساختاری كه دكتر جاسبی برای این دانشگاه طراحی كرد. طی سالهای تحصیل درژاپن متوجه شدم كه مدیریت دانشگاه در اداره امور و هزینه های پژوهشی به همان اندازه كه به بودجه صنعت وابسته است به شهریه هم وابسته است (آنهم ژاپن كه بخش صنعت بسیار سرحال و سرپایی دارد) و طی سالهای اخیر متوجه شدم مدیریت دانشگاه در آمریكا گاهی «بیش» از آنكه به بودجه صنعت وابسته باشد، به «شهریه دانشجو» وابسته است. حال چطور می شود در كشوری این هر دو بال اقتصادی دانشگاه قطع شده باشد و انتظار «كیفیت» در تولید علم داشته باشیم؟
{ در بحث دانشگاه آزاد و مدل اداره آن در كشور، هر واحد دانشگاهی هویت اقتصادی مستقل و هزینه-درآمد مستقل داراست و پرداخت حقوق اساتید، متناسب با درآمد واحد دانشگاهی است.}
سوال اصلی در این بحث اینجاست كه چطور می شود دهها دانشگاه را فقط با گوشه ای از پول نفت اداره كنیم؟ در بهترین شرایط فروش (و نبود تحریم و...) ما هیچ گاه سالانه قادر به فروختن صد میلیارد دلار نفت نخواهیم بود؛ آنوقت این چه انتظاری است كه گمان نماییم امور دهها دانشگاه، هزاران هیات علمی و بیشتر از یك میلیون دانشجو را می توانیم با گوشه ای از این پول (مثلا چند درصدش!) مدیریت كنیم؟
آموزش عالی مجانی، منجر به نزول كیفیت می شود و افرادی كه در روند تولید پایان نامه به ذبح كیفیت آشنا گردند، در آینده هم چیزهای دیگری را در عمر حرفه ای خود ذبح خواهند كرد. از این منظر، به گمان من ماجرا حتی جدی تر از بحث لخت بودن یا نبودن است. ماجرا، ماجرای تجربه كردنِ «كمّی كاری» است یا تجربه نكردن. همان كه حافظ می گوید
«چو بید بر سرِ ایمان خویش می لرزم»
خلاصهی نقد به دغدغه باارزش ایشان این است كه كسی كه به «درمان این درد» اشاره كند، سخت منفور خواهد شد و آیا ما حاضریم زمانی كه به درد اشاره می نماییم به درمان هم بپردازیم ولو به قیمت دشنام خوردن؟ تنها راه رسیدن به «كیفیت» تولید علم در دانشگاه، صرف وقت و حضور كافی اساتید در محیط دانشگاه است. استادی كه چندین دانشجوی دكترا دارد و همزمان معاون وزیر در فلان وزارتخانه یا معاون فنی در فلان شركت نیمه خصوصی است چطور می رسد بر كیفیت پژوهش و تولیدات دانشجویانش نظارت داشته باشد؟ حداكثر یك جلسه در هفته؟! مهمترین مسئله در بحث حضور استاد در دانشگاه، سوژه حقوق استاد است. این ماجرا حل نخواهد شد مگر اینكه محل پرداخت حقوق، آن آب باریكه وزارت علوم نباشد. البته، در زمانه ای كه همه گمان می كنند مسائل با قدری «رسیدگی مسئولان» حل و فصل می شود مسلما اگر كسی پیدا شود كه بگوید از فردا همه دانشجویان باید شهریه بدهند و همه دانشگاهها پولی است، روز و روزگارش همكاسه انبوه ناسزاها خواهد بود. ولی قصه اینجاست كه بجای فریاد كودك داستان هانس كریستین اندرسون، فریاد دیگری لازم است كه بگوید «مگر می شود چرخ را از اول اختراع كرد؟»
دانشگاه های كشورهای دیگر دنیا، چگونه اداره می شوند؟
پی نوشت ۱:
لینك یادداشت بررسی بودجه وزارت علوم، تحقیقات و فن آوری در خبرآنلاین تحت عنوان «شش هزار میلیارد تومان چقدر پول است»
پی نوشت ۲:
متاسفانه دانشگاه آزاد تا همیشه در ذهنهای ایرانی ها آزاد ماند و این تعبیر «آزاد» در تخفیف شان یك مجموعه آموزشی، هیچ گاه نگذاشت كه دانشگاه آزاد در ایران به جایگاه مشابه دانشگاههای خصوصی در ژاپن و آمریكا و سایر كشورهای برخوردار از سیستم آموزشی شهریه محور برسد. جای این سوال باقی است كه چرا یك مجموعه آموزشی غیردولتی عظیم هیچ گاه شان خودرا در فضای علمی كشور ایران كسب نكرد؟ شاید چون این ذهنیت وجود دارد كه آموزش عالی شهریه محور، دون شان علم است؟
* استاد دانشگاه پلی تكنیك كالیفرنیا
منبع: علم عدل
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب