روشنفكری زرد و ماجرای فیلسوف فرهنگ
علم عدل: روشنفكری زرد هم پدیده ای است. مثل خیلی دیگر از پدیده های روزگار ما. در زمانه ای كه سیاست ورزی زرد و دین مداری زرد و فرهنگ و ادبیات زرد رایج است چرا روشنفكری زرد نداشته باشیم؟ هیچ ایرادی هم ندارد. روشنفكری زرد تا وقتی كه حد و حدود خودش را می شناسد و با دامن زدن به مباحث نازل بین شاعران و نویسندگان و اهل نظر برای خودش مشتری جذب می كند و با به اشتراك گذاشتن تصاویر مكش مرگ ما در فضای مجازی هواداران زردبازی را به وجد می آورد مشكل خاصی نیست.
به هرحال چه خوشمان بیاید و چه خوشمان نیاید سرگرمی برای مردم امروز از نان شب واجب تر است و روشنفكری زرد هم یكی از معركه گردانان كارناوال بزرگ روزگار ماست. روشنفكری زرد، هم مخاطبانش را سرگرم می كند و هم به توهم دانایی شان دامن می زند تا آنان در عین مستغرق بودن در متدانی ترین مراتب وجود به متمایز بودن از زمره بس بسیاران فخر بفروشند. اما مشكل از آن جایی شروع می شود كه روشنفكری زرد می خواهد ادای اهل تفكر را دربیاورد. آخرین نمونه این زردبازی روشنفكری همین شبه مقاله ای است كه دوستان درباره دكتر رضا داوری اردكانی تدارك دیده اند. البته همین كه سردبیر اندیشه پویا برای ساختن چهره دلخواه خود از دكتر رضا داوری اردكانی به یك مقاله طنزآمیز درباره ایشان اكتفا نكرده و مجبور شده برای اثبات دعوی اش دست كم به چند خط از مقاله های قدیمی و جدید دكتر داوری اشاره كند جای بسی شكر دارد. و این امید را در مخاطب برمی انگیزد كه سردبیر جوان اگر عمری دراز داشته باشد می توان به آینده اش امیدوار بود.
حقیقتا نمی دانم از كجا شروع كنم: خط غلط دفتر غلط املا غلط انشا غلط. مدعی می گوید: نوشته های داوری زمینه های سركوب روشنفكران را فراهم نمود. خب، این دعوی را درباره خیلی های دیگر هم می توان كرد. می شود گفت مقالات و كتاب هایی كه مراد آقای سردبیر مقابل ماركسیست ها نوشت منجر به اعدام و زندانی شدن خیلی از چپ ها در دهه شصت شد. اگر نویسنده بپذیرد ماجراهای ملتهب و پر حرف و حدیث دهه شصت ریشه در آن مقالات داشتند می توان سركوب روشنفكران را هم به داوری نسبت داد. اصلا چرا راه دور برویم همین چیزهایی كه در این سال ها آقای سردبیر و دوستانش مقابل چپ ها نوشته اند و آنها را جاهل و تروریست و خونخوار خوانده اند نمی تواند ربطی به بسیاری از اتفاقات سال های اخیر داشته باشد؟ یا نباید از خودمان نظریه صادر نماییم یا اگر صادر كردیم باید به تبعات منطقی آن پایبند باشیم. نمی گردد ریاست فرهنگستان علوم را كه یك شغل كاملا علمی و فرهنگی است و اصلا هیچ اراده اجرایی پشت آن نیست بیست و چهار ساعته توی سر داوری بكوبیم و از كنار یكی از اعضای نورچشمی و پرنفوذ شورای عالی انقلاب فرهنگی كه قدرت زدن و بستن و عزل و نصب داشته بسادگی عبور نماییم. البته من از این دوقطبی سازی های مضحك سال هاست عبور كرده ام و معتقدم از داوری و سروش بسیار می توان آموخت به شرط آن كه گوشی برای شنیدن داشته باشیم و اراده ای برای آموختن. دنبال تناقضات گفتاری و رفتاری چهل سال پیش با امروز هم نمی گردم: كه هر كه بی هنر افتد نظر به عیب كند.
اگر قول دكتر سروش را درباره خاتم پیامبران بپذیریم كه: پیامبر هر روز كه از پیامبری اش می گذشت پیامبر تر می شد، نمی توانیم این تعبیر را درباره اربابان رای و نظر بپذیریم؟ این روزها آقای سروش حرف های جالب و قابل تاملی درباره لیبرالیزم می گوید. می توان بجای تامل در این سخنان مدام سخنان گذشته او را یادآور شدكه: شما كه تا روز گذشته زیر علم لیبرالیزم سینه می زدید... خب كه چه؟ یعنی ما خیلی باهوشیم و یادمان نرفته تو قبل از این چه رای و نظری داشته ای؟ اگر متفكران بخواهند به این سرزنش های خاله زنكی وقعی نهند باید عین ملانصرالدین تا آخر عمر بگویند: من چهل سال بیشتر ندارم. اگر حرف بر سر این است كه چرا داوری نمی گوید من قبلا جور دیگری می اندیشیدم و حالا جور دیگر، كه باید عرض كنم اول آن كه گفته اما شما نشنیده ای. دوم این كه گفتنش چه چیزی را تغییر می دهد؟ سوم این كه مگر همه آدم هایی كه تغییر كرده اند هر روز بامداد این را به عالم و آدم اعلام می كنند؟ چهارم این كه همان مراد حضرتعالی هنوز كه هنوز است می كوشد داستان دهه نخست انقلاب را جور دیگری برای ما روایت كند، یك دفعه هم كه این اواخر شجاعت و صراحت به خرج داد و نظرش را درباره بنیانگذار انقلاب بر زبان آورد با او چنان كردند كه مسلمان نشنود كافر مبیناد! از كجا معلوم كه اگر دكتر داوری به صراحتی كه مورد علاقه شماست از گذشته خود اعلام برائت كرد شما بی خیال شوید و ننویسید حالا كه خودت گفتی پس بی زحمت نقش خودت را در قتل های زنجیره ای و ماجرای كانون نویسندگان و اتوبوس ارمنستان هم بپذیر!
شوخی نمی كنم. از شمایان بعید نیست. در مقام فرشتگان مقرب الهی نشسته اید و هر كسی را چون شما نمی اندیشد به بدترین چیزها متهم می كنید. چون دكتر داوری حاضر نیست به بعضی ها بد و بیراه بگوید پس متهم به دشمنی با آزادی است؟ داوری درباره برخی از فعالان رسانه ای می گوید: ( این ها اگر اهل فكر باشند منشا خیر می شوند و اگر بخواهند فلسفه را وسیله كنند به جایی نمی رسند. من آنها را جوانان خوبی می دانم.) آقای سردبیر می نویسد: (عجیب آن كه از فاصله گذاری با آنها پرهیز می كند!) حیرتا! این میزان از كین توزی و خشونت ورزی و آن گاه دعوی آزادی خواهی داشتن حقیقتا نوبر است. چون داوری حاضر نیست به بعضی افراد و رسانه ها بد و بیراه بگوید و یا چون فلان آدم و بهمان نشریه به دكتر داوری بد و بیراه نگفته اند پس او چنین است و چنان؟ آخر این چه منطقی است؟ اول این كه دست كم از سال ۸۸ به این طرف كم نبودند آدم ها و رسانه های تندرو و بی اخلاقی كه همه جور بد و بیراهی نثار دكتر كردند و او را به ضدیت با اسلام و انقلاب و نظام متهم ساختند. از جلیلی و حسن عباسی بگیر تا خبرگزاری های ریز و درشت مدعی ارزشمداری. دوست پرونده ساز ما دست كم باید به این بد و بیراه ها اشاره ای می كرد اما اگر این اتفاق ها هم رخ نمی داد بازهم چنین نتیجه گیری ای خلاف عقل و انصاف است. با همین معیارهای صدتا یك غاز الان باید نشریه اندیشه پویا حامی احمدی نژاد باشد.
چون هم كیهان به احمدی نژاد بد و بیراه می گوید و هم احمدی نژاد به كیهان. و تا دلتان بخواهد با یكدیگر فاصله گذاری دارند. راستی چرا دوستان لیبرال ما بجای این همه تكاپوی بیهوده در اثبات فاشیست بودن دكتر داوری از دوستان بازجویشان سئوال نمی كنند؟همین دوستانی كه بسیاریشان امروزه تالی كارل پوپرند و از طفولیت شاگرد ژان ژاك روسو بوده اند می توانند به ما بگویند در دهه شصت كه قربه الی الله مشغول سركوب روشنفكران چپ و راست بوده اند كدامشان تحت تاثیر مقالات دكتر داوری به امر مقدس روشنفكر ستیزی می پرداختند. دست كم اسم آن مقاله یا كتابی را كه منجر به تقویت روحیه روشنفكر ستیزی آنها می شده به ما بگویند. شاید در آن صورت دیگر نیاز به این همه هیاهو بر سر هیچ نباشد.
منبع: علم عدل
این مطلب را می پسندید؟
(2)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب