این 20 نفر و 8روایت از غارت، آتش و لگدمال كردن پیكر حسین (ع)

این 20 نفر و 8روایت از غارت، آتش و لگدمال كردن پیكر حسین (ع) علم عدل: حقیقت رخدادهای جانسوز عاشورا را به هیچ زبانی نمی توان گفت و نوشت. نام آن 10 نفر ملعونی كه وسائل امام(ع) را غارت كردند ونیز آن 10 نفری كه پیكرمبارك را به همراه شمر با اسب لگدمال كردند و بر پیكرش تاختند.



غروب شده است و كربلا همچنان غوغاست. در زلف چون كمندش ای دل مپیچ، كانجا، سرها بریده بینی، بی جرم و بی جنایت.

غروب به افق كربلای سال ۶۱
شمر دستور داد وارد خیمه‏ ها شوند و هر چه به دستشان می‏ رسد غارت كنند. اوباش با شنیدن این فرمان بر یكدیگر سبقت می گرفتند. دختران رسول خدا و یادگاران حضرت زهرا از سراپرده بیرون آمدند و همگی می‏ گریستند.
این ساعات شام غریبان است كه تاریخ توان گفتن حقیقت همه آنرا نداشته است.
اصلا تاریخ كوچكتر از آن است كه بتواند گویای واقعه كربلا باشد.
قلم از نوشتن آن و زبان از گفتن رخدادهای غروب عاشورا، شرم دارد.
اول: ناله اسب امام
بعد از شهادت امام، اسب آن حضرت شیهه‏ زنان و ناله ‏كنان در صورتیكه پیشانی خودرا به خون امام مقابل السلام آغشته كرده بود، به جانب خیمه‏ ها شتافت.
زنان و خواهران و دختران امام مقابل السلام با دیدن مركب بی‏ سوار، ناله‏ ها سر دادند و زار زار گریستند.
دوم: فریاد دختر امام ( درود خدا بر او)
ام كلثوم، دستها را روی سر نهاد و فریاد زد: وامحمداه! واجدّاه، وانبیاه، وا ابالقاسماه، واعلیّاه، واجعفراه، واحمزتاه، واحسناه، این حسین است كه در خاك كربلا روی زمین افتاده، سرش را از پشت سر جدا كردند، عبا و عمامه ‏اش را به غارت بردند، این بگفت و بیهوش بر زمین افتاد.
سوم: این ۱۰ نفر: غارت امام ( درود خدا بر او)
سپاه ابن سعد، بعد از شهادت امام مقابل السلام برای غارت لباس ها و سلاح امام هجوم آوردند. این افراد نزدیك به شمر چه كسانی بودند:
«مالك بن بشیر كندی» كلاه آن حضرت را كه با ارزش بود به‏ یغما برد.
«بحر بن كعب» جامه آن حضرت را برداشت و پوشید.
«اسحاق بن حویّة» پیراهن حضرت را از تن بیرون كشید و پاره كرد.
«اخنَس بن مَرثَد»، عمامه آن بزرگوار را برداشت و شادی كنان به سر نهاد.
«عمر بن سعد»، زره مخصوص آن حضرت را كه فقط جلو را می ‏پوشاند و پشت نداشت برداشت.
«مالك بن نمیر»، زره دیگر امام را برداشت و پوشید.
«قیس بن اشعث»، حوله مخصوص پای حضرت را پاره كرد.
«اسود بن خالد»، كفش‏ های حضرت را از پای درآورد و برداشت.
«بجدل بن سلیم كلبی»، برای برداشتن انگشتر امام مقابل السلام، انگشت را قطع كرد تا انگشتر را به چنگ آورد.
«جُمیع بن خلق»، شمشیر حضرت را برای خودش برداشت.
اینان هر كدام به غارت‏ چیزی از حضرت افتخار می‏ كردند و بعدها این رذالت ها را بعنوان افتخارات خودرا آنقدر نقل كردند كه تاریخ آنرا به روشنی نوشته است.
سپس غارت لباس ها و سلاح ‏ها سایر شهدا نیز صورت گرفت. به گونه ‏ای كه سپاه كوفه بدن های آن عزیزان خدا را برهنه و عریان روی خاكها رها كردند.
چهارم: محاصره و غارت خیمه ‏ ها
سپاه روسیاه كوفه به فرماندهی «شمر» خیمه ‏گاه را محاصره كرد. شمر دستور داد وارد خیمه‏ ها شوند، و هر چه به دستشان می‏ رسد غارت كنند.
اراذل و اوباش كوفه با شنیدن این فرمان بر یكدیگر سبقت گرفتند.
دشمن هر چه را می ‏یافت، می ‏گرفت، حتی گوشواره حضرت ام كلثوم دختر امیرالمؤمنین مقابل السلام را از گوشش كشیدند و گوش‏ های آن بانوی بزرگ را پاره كردند.
مردی پست از سپاه ابن سعد چشمش به خلخال پای فاطمه بنت الحسین مقابل السلام افتاد، و در صورتیكه می‏ گریست خلخال را از پایش كشید.
دختر امام حسین مقابل السلام با تعجب پرسید: چرا گریه می ‏كنی؟! اظهار داشت: چرا گریه نكنم در صورتیكه اموال دختر رسول خدا را غارت می‏ كنم.
فاطمه بنت الحسین مقابل السلام اظهار داشت: خوب، اگر كار بدی است چرا چنین می‏ كنی؟! اظهار داشت: می ‏ترسم اگر من نكنم دیگری آنرا انجام دهد!
پنجم: فریاد زینب ( درود خدا بر او باد)
هنگامی كه سپاه ابن سعد به خیمه ‏ها یورش بردند، زینب علیهاالسلام فریاد زد: عمر سعد! اگر مقصودتان اسباب و زیورآلات است، خودمان‏ می ‏دهیم، به سپاهت بگو شتاب نكنند. مگذار دست نامحرمان به سمت خانواده پیامبر صلی الله مقابل و آله دراز شود.
زینب خود لباس مندرس پوشیده بود و به زنان فرمان داد هر چه وسایل و زیورآلات داشتند در گوشه‏ ای جمع كنند، گوشواره‏ ها را از گوشهایشان درآورند، حتی فاطمه دختر امام حسین مقابل السلام كه نوعروس بود و دوست داشت گوشواره‏ هایش را كه یادگار پدر مظلومش بود نگه دارد، عمه‏ اش زینب از ترس آنكه مبادا دست نامحرمی به سویش دراز شود، اجازه نداد.
زنان و كودكان در گوشه ‏ای جمع شدند، آنگاه زینب خطاب به سپاه دشمن فریاد زد: هر كس می‏ خواهد اسباب و وسایل دختران علی مقابل السلام و فاطمه علیهاالسلام را به یغما ببرد بیاید. عده ‏ای از سپاه آمدند و هر چه بود را به غارت بردند.
ششم: یورش به خیمه امام سجاد (درود خدا بر او)
شمر با گروهی از پیاده نظام به خیمه امام علی بن الحسین مقابل السلام آمد، امام از شدت تب و بیماری در بستر بود، همراهان شمر گفتند: آیا این بیمار را نمی‏ كشی؟
حمید بن مسلم- واقعه ‏نگار روز عاشورا- اظهار داشت: سبحان اللَّه! آیا نوجوان بیمار هم كشته می ‏شود؟! او را همین بیماری بس است. پس اصرار كرد تا آنان را از كشتن امام سجاد بازداشت.
زینب دختر امیرالمؤمنین مقابل السلام وقتی از قصد شمر و یارانش باخبر شد جلو و آمد و مقابل آنها ایستاد و اظهار داشت: «او هیچ گاه كشته نمی ‏شود مگر آنكه من كشته شوم» آنان به ناچار دست از او كشیدند.
در این هنگام عمر سعد نیز آمد. زنان حرم با گریه و خشم بر او اعتراض كردند و از رفتار بی ‏شرمانه سپاهش شكایت نمودند. عمر سعد اظهار داشت: كسی حق ندارد وارد خیمه ‏های زنان شود و متعرض این جوان بیمار (امام سجاد مقابل السلام) شود.
هفتم: آتش در خیمه‏ ها
از حوادث بسیار تكان دهنده در غروب عاشورا، سوزاندن خیمه‏ های آل رسول اللَّه بود. این صحنه جانسوز در شرایطی اتفاق می ‏افتاد كه بدنهای پاره پاره امام مظلومان و یاران ایثارگر و شهیدش در بیابان رها شده و پیش از آن خیمه‏ ها غارت شده بود و جامه‏ ها و زیورها از زنان پاك دامن هاشمی ربوده شده بود و آفتاب آن روز كه شاهد شگفت‏ آورترین حادثه تاریخ بود به سرعت رو به غروب می‏ شتافت و شب سیاه از راه می ‏رسید. در چنین وضعیت اسفباری كه غم و اندوه از هر طرف بر ذریه رسول خدا احاطه كرده بود، دشمن به قصد آتش زدن آشیانه ‏های آن زنان مصیبت دیده، با شعله‏ هایی از آتش به خیمه ‏ها یورش بردند. در این حال یكی از سپاه ابن سعد فریاد می ‏زد: «أَحْرِقُوا بُیُوتَ الظَّالِمینَ!؛ خیمه ‏های ستمگران را آتش بزنید!.»
خیمه‏ ها به سرعت می‏ سوخت و خاكستر می ‏شد، دختران رسول خدا سراسیمه از خیمه ‏ها بیرون دویدند و بعضی از كودكان یتیم به دامن عمه‏ شان پناه بردند. بعضی راه‏ بیابان در پیش گرفتند و در آن متواری شدند. تعدادی نیز به دشمن سنگدل استغاثه می ‏كردند و تقاضای رحم و مروت داشتند.
هشتم: این ۱۰ نفر برای تاختن اسب ها بر پیكر امام (درود خدا بر او باد)
یكی از رخدادهای جانكاه غروب عاشور، ماجرای تاختن اسب هاست.
برابر فرمانی كه ابن زیاد صادر كرده بود، «ابن سعد» مأمور بود بعد از شهادت امام حسین مقابل السلام بدن مباركش را زیر سمّ اسبان قرار دهد؛ وی كه به خاطر تقرّب به ابن زیاد و در خیال خامش برای رسیدن به حكومت ری از هیچ جنایتی خودداری نمی‏ كرد، در بین اصحابش فریاد زد: «مَنْ یَنْتَدِبُ لِلْحُسَیْن مقابل السلام فَیُوطِیَ الْخَیْلَ صَدْرَهُ وَ ظَهْرَهُ؛
كیست كه داوطلبانه بر پیكر حسین اسب بتازد تا سینه و پشت وی را زیر سم اسبان پایمال كند؟!»
شمر كه قساوت فوق‏ العاده‏ای داشت با شنیدن این فرمان، پیشقدم شد و بر بدن پاك زاده زهرا علیهاالسلام اسب تاخت. ده نفر دیگر نیز از وی تعبیت كردند كه عبارت بودند از:
۱. اسحاق بن حُویّة. ۲. هانی بن ثُبیت حضرمی. ۳. واحظ بن ناعم. ۴. اسید بن مالك. ۵. حكیم بن طفیل طائی. ۶. اخنس بن مَرثَد. ۷. عمرو بن صُبیح. ۸. رجاء بن مُنقِذ عبدی. ۹. صالح بن وهب. ۱۰. سالم بن خثیمه.
اینان آن قدر با اسبان خویش بر پیكر مقدس فرزند پیامبر صلی الله مقابل و آله تاختند كه استخوان ‏ها را درهم شكستند. آنان نه تنها از این عمل ننگین خویش پروایی نداشتند كه به آن افتخار هم كرده تقاضای جایزه نمودند، چنانكه اسید بن مالك- یكی از این افراد- در مقابل ابن زیاد چنین اظهار داشت: «ما سینه حسین مقابل السلام را پس از پشت وی با اسبان قوی هیكل و نیرومند درهم كوبیدیم!»
زبان لال است و بیان قاصر. كه ای خاك بر زبان ما كه بیشتر از امكان گفتن و نوشتن نیست....
سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون. لاحول و لا قوه الا بالله.
۶۲۶۲


منبع:

1398/06/20
13:06:29
5.0 / 5
5453
تگهای خبر: بازداشت , پیامبر , جرم , جنایت
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۲ بعلاوه ۳
حقوق و وكالت، مشاوره حقوقی آنلاین و خدمات وكالتی
alameadl.ir - حقوق مادی و معنوی سایت علم عدل محفوظ است

علم عدل - وکالت و حقوق علم عدل

حقوق و وکالت