پیشنهاد امام برای گفت و گو با فرمانده دشمن، نامه نگاری بین كربلا و كوفه

پیشنهاد امام برای گفت و گو با فرمانده دشمن، نامه نگاری بین كربلا و كوفه علم عدل: روز هشتم محرم، یكی از مهمترین روزهایی ست كه رخدادهای آن در تاریخ اسلام به ثبت رسیده است. از پیشنهاد امام حسین برای گفت گو تا نامه نگاری های این روز بسیار درس آموز است.



خبرآنلاین گزارش های روزانه ای از رخدادهای كاروان كربلا و حركت و قیام امام حسین(درود خدا بر او باد) سال 61 هجری قمری را برمبنای منابع تاریخ اسلام تقدیم علاقه مندان خواهدنمود. گزارش زیر بر اساس مجموعه آثار و تحقیقات دو محقق ارجمند تاریخ عاشورا، مرحوم دكتر سید جعفر شهیدی و نیز دكتر رسول جعفریان تنظیم شده است.
ظهر روز هشتم محرم: پیشنهاد امام حسین برای دیدار و گفت و گو با فرمانده سپاه یزید
ظهر روز هشتم محرم سال 61 بود. بعد از نماز ظهر امام حسین، مردی از یاران خود به نام «عمرو بن قرظه انصاری» را نزد عمر بن سعد فرستاد و از او خواست كه به سمت سپاه یزید برود.
امام پیشنهاد نمود تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با «عمر سعد» فرمانده سپاه یزید، ملاقاتی داشته باشند.
«عمر سعد» این پیشنهاد را پذیرفت. شب هنگام امام حسین (علیه السلام) با 20 نفر از یارانش و عمر بن سعد با 20 نفر از سپاهیانش در محل مشخصی دیدار و گفت و گو كردند.
این ملاقات و دیدار كه با خواست امام حسین اتفاق افتاده است برای ثبت در تاریخ بسیار مهم جلوه گر بوده است.
تدبیر امام حسین برای آرام سازی فضای گفت و گو بدون حضور چهره های نظامی
امام ایجاد یك فضای آرام و بدون درگیری كه ممكن بود بین اصحاب و یاران دو سپاه پیش بیاید، تدبیری اندیشید. وقتی نزدیك محل دیدار شدند، « حسین ابن علی» به همراهان خود دستورداد تا برگردند و فقط برادر خود، «عباس» و فرزندش، «علی اكبر» را در نزد خود نگاه داشت. «عمر بن سعد» نیز برای گفت و گو، جز فرزندش «حفص» و غلامش به بقیه همراهان دستور بازگشت داد.
متن گفت وگوی امام با فرمانده لشگر دشمن
در آغاز این جلسه ابتدا امام حسین (علیه السلام) گفت و گو را آغاز كرد و اظهار داشت:
« ای پسر سعد! آیا قصد داردی با من مقاتله می كنی و از خدایی كه بازگشت تو به سمت اوست، هراسی نداری؟ تو مسلمانی و آیا گذشته مسلمانی مرا می شناسی؟ آیا می دانی من فرزند چه كسی هستم؟ من فرزند كسی هستم كه تو بهتر می دانی او كیست.
آیا تو این گروه را رها نمی كنی تا با ما باشی؟ و این سبب نزدیكی تو به خداست.
عمر بن سعد در پاسخ حسین بن علی اظهار داشت: من میدانم و تو را خوب می شناسم اما اگر از این گروه جدا شوم، می ترسم كه خانه و زندگی ام را خراب كنند.
امام حسین به او پاسخ داد: من برای تو، خانه ای ابدی می سازم.
عمر بن سعد اظهار داشت: من اموالی دارم و املاكی كه بیمناكم املاكم را از من بگیرند و بعد از آن چه باید بكنم؟
امام اظهار داشت: من بهتر از همه این اموال و املاك را به تو خواهم داد.
عمر بن سعد اظهار داشت: من برای جان خانواده ام در كوفه از خشم ابن زیاد می ترسم.
امام حسین (علیه السلام) هنگامی كه مشاهده كرد، عمر بن سعد از تصمیم خود بازنمی گردد، از جای برخاست و اظهار داشت: برای آینده تو نگرانم. خداوند جان تو را بزودی در بستر می گیرد و تو را در روز قیامت نمی آمرزد. به خدا سوگند من می دانم كه تو از گندم عراق جز به مقداری اندك، نخواهی خورد.
عمر بن سعد با تمسخر اظهار داشت: گندم هم نشد، جو ما را بس است!
امام حسین در صورتیكه می خواست او را ترك كند به او اظهار داشت:
مرا می كشی و گمان می كنی كه «عبیدالله»، ولایت ری و گرگان را به تو خواهد داد؟!
به خدا سوگند كه گوارای تو نخواهد بود و این عهدی است كه با من بسته شده است و تو هیچ گاه به این آرزوی دیرینه خود نخواهی رسید!
پس هركاری می توانی انجام ده كه پس از من، روی شادی را در دنیا و آخرت نخواهی دید. ای عمربن سعد! می بینیم كه سر تو را در كوفه میگردانند و كودكان سر تو را هدف قرار داده و به طرف او سنگ پرتاب می كنند.
اینجا بود كه عمربن سعد از حرف های امام بی تفاوت گذر كرد و جلسه به انتها رسید. بااینكه حرف های امام دل عمرسعد را لرزاند و او تصمیم گرفت نامه ای به حاكم كوفه بنویسد و درخواست جلوگیری از جنگ كند.
نامه «عمر بن سعد» به حاكم كوفه
هشتم محرم، شبانگاه، پس از این ملاقات، عمر بن سعد به لشكر خود بازگشت و به «عبیدالله بن زیاد»، حاكم كوفه نامه ای نوشت و با پیكی فرستاد. متن این نامه در اسناد تاریخی به شرح زیر است:
« خدا آتش فتنه را بنشاند و مردم را بر یك سخن و رای متحد كند.
این حسین است كه می گوید یا به همان مكان كه از آن جا آمده، بازگردد یا به یكی از مرزهای كشور اسلامی برود و همانند یكی از مسلمانان زندگی كند و یا اگر صلاح می دانید، حسین از اینجا به شام برود تا هر چه یزید می خواهد درباره او انجام دهد. خشنودی و صلاح امت در جلوگیری از جنگ و فتنه است.»
گفت وگوی حاكم كوفه و مشورت شمر
وقتی حاكم كوفه، نامه عمر بن سعد را در نزد یاران خود قرائت كرد اظهار داشت: ابن سعد درصدد چاره جویی و دلسوزی برای خویشان خود است.
در این هنگام «شمر بن ذی الجوشن» از جای برخاست و اظهار داشت: آیا این رفتار را از عمر بن سعد می پذیری؟
حسین به سرزمین تو و در كنار تو آمده است، به خدا سوگند كه اگر او از این منطقه كوچ كند و با تو بیعت نكند، روز به روز نیرومند تر می شود و تو از دستگیری او عاجز خواهی شد. این را از او نپذیر چون تو شكست می خوری. اگر حسین و یارانش به فرمان تو گوش كنند، آن گاه تو در عقوبت و یا عفو آنان مختار هستی.
ابن زیاد اظهار داشت: نظر من هم، همین است.
ای شمر! نامه مرا نزد عمر بن سعد ببر تا بر حسین و یارانش عرضه نماید. اگر از قبول حكم من سرباز زدند با آنها بجنگد و اگر عمر بن سعد حاضر به جنگ با آنها نشد تو امیر لشكر باش و گردن عمر بن سعد را بزن و زد من بفرست!
تهدید به عزل؛ پاسخ حاكم كوفه به نامه «عمر بن سعد»
حاكم كوفه نامه ای به عمر بن سعد نوشت. متن نامه در اسناد تاریخی به این شرح است:
« من تو را به سمت حسین نفرستادم كه از او دفاع كنی و آَشوب ها را از او دفع كنی و به او مهلت بدهی و به او امید سلامت و رهایی و زندگی بدهی. من از تو نخواستم كه عذر حسین را برای من موجه، قلمداد كنی و واسطه شفاعت او باشی.
اگر حسین و اصحابش بر حكم من سر فرود می آورند و تسلیم می شوند آنان را نزد من بفرست. والا آنها را از زیر شمشیر بگذران و بند از بند آنان جدا كن كه مستحق آنند!
وقتی حسین را كشتی، پیكر او را در زیر سُم اسبان، لگد كوب كن كه او ستمكار است.
لگد كوب كردن بدن اودرس عبرتی خواهد شد و این دستوری است كه گفته ام و باید صورت گیرد.
پس اگر فرمان ما را اطلاعت كردی تو را پاداش می دهم و اگر فرمان من را گوش ندادی، از لشكر ما كناره بگیر و فرماندهی را به « شمر بن ذی الجوشن» واگذاركن كه ما، فرمان خودرا به او داده ایم. و السلام.»


/6262


منبع:

1398/06/18
12:57:18
5.0 / 5
4997
تگهای خبر: اسلامی , اسناد , ثبت , حكم
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۴ بعلاوه ۵
حقوق و وكالت، مشاوره حقوقی آنلاین و خدمات وكالتی
alameadl.ir - حقوق مادی و معنوی سایت علم عدل محفوظ است

علم عدل - وکالت و حقوق علم عدل

حقوق و وکالت